تفسیر قران سوره الاعراف
سوره الاعراف |
![]() |
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
المص (1)
این کتابى است که بر تو نازل شده؛ و نباید از ناحیه آن، ناراحتى در سینه داشته باشى! تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرستشان) بیم دهى؛ و تذکرى است براى مؤمنان. (2)
از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید! و از اولیا و معبودهاى دیگر جز او، پیروى نکنید! اما کمتر متذکر مىشوید! (3)
چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم!و عذاب ما شبهنگام، یا در روز هنگامى که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد. (4)
و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اینکه گفتند:«ما ظالم بودیم! سذللّه (ولى این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود؛ و سودى به حالشان نداشت.) (5)
به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد؛ (و هم) از پیامبران سؤال مىکنیم! (6)
و مسلما (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد؛ و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستیم)! (7)
وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است! کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند! (8)
و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است، افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما مىکردند، از دست دادهاند. (9)
ما تسلط و مالکیت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم؛ و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم؛ اما کمتر شکرگزارى مىکنید! (10)
ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندى کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید! » آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود. (11)
(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل!» (12)
گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى! (13)
گفت: «مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14)
فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15)
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم! (16)
سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!» (17)
فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! و سوگند یاد مىکنم که هر کس از آنها از تو پیروى کند، جهنم را از شما همگى پر مىکنم! (18)
و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید! و از هر جا که خواستید، بخورید! اما به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود!» (19)
سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: سخللّهپروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!» (20)
و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم. (21)
و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان ( عورتشان) بر آنها آشکار شد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟! ونگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟!» (22)
گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود!» (23)
فرمود: «(از مقام خویش،) فرود آیید، در حالى که بعضى از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمین، قرارگاه و وسیله بهرهگیرى تا زمان معینى خواهد بود.» (24)
فرمود: «در آن ( زمین) زنده مىشوید؛ و در آن مىمیرید؛ و (در رستاخیز) از آن خارج خواهید شد.» (25)
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکر (نعمتهاى او) شوند! (26)
اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را مىبینند از جایى که شما آنها را نمىبینید؛ (اما بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمىآورند! (27)
و هنگامى که کار زشتى انجام مىدهند مىگویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمىدهد! آیا چیزى به خدا نسبت مىدهید که نمىدانید؟!» (28)
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است؛ و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید! و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید! (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمىگردید! (29)
جمعى را هدایت کرده؛ و جمعى (که شایستگى نداشتهاند،) گمراهى بر آنها مسلم شده است. آنها (کسانى هستند که) شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند؛ و گمان مىکنند هدایت یافتهاند! (30)
اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد! (31)
بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟!» بگو: «اینها در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آوردهاند؛ (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند؛ ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» این گونه آیات (خود) را براى کسانى که آگاهند، شرح مىدهیم! (32)
بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است؛ و (همچنین) گناه و ستم بناحق را؛ و اینکه چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید؛ و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمىدانید.» (33)
براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است؛ و هنگامى که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تاخیر مىکنند، و نه بر آن پیشى مىگیرند. (34)
اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، (از آنها پیروى کنید؛) کسانى که پرهیزگارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى شوند. (35)
و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبر ورزند، اهل دوزخند؛ جاودانه در آن خواهند ماند. (36)
چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مىبندند، یا آیات او را تکذیب مى کنند؟! آنها نصیبشان را از آنچه مقدر شده (از نعمتها و مواهب این جهان) مىبرند؛ تا زمانى که فرستادگان ما (فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان روند و جانشان را بگیرند؛ از آنها مىپرسند: «کجایند معبودهایى که غیر از خدا مىخواندید؟! (چرا به یارى شما نمىآیند؟!)» مىگویند: «آنها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضد خود گواهى مىدهند که کافر بودند! (37)
(خداوند به آنها) مىگوید: «در صف گروههاى مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهى وارد مىشوند، گروه دیگر را لعن مىکنند؛ تا همگى با ذلت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود مىگویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند؛ پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن! (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى بخاطر گمراه ساختن ما.)» مىفرماید: «براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است؛ ولى نمىدانید! (چرا که پیروان اگر گرد پیشوایان گمراه را نگرفته بودند، قدرتى بر اغواى مردم نداشتند.)» (38)
و پیشوایان آنها به پیروان خود مىگویند: «شما امتیازى بر ما نداشتید؛ پس بچشید عذاب (الهى) را در برابر آنچه انجام مىدادید! (39)
کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمىشود؛ و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنهکاران را جزا مىدهیم! (40)
براى آنها بسترى از (آتش) دوزخ، و روى آنها پوششهایى (از آن) است؛ و اینچنین ظالمان را جزا میدهیم! (41)
و کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند -البته هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمىکنیم- آنها اهل بهشتند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند. (42)
و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند، برمىکنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگى کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ مىگویند: «ستایش مخصوص خداوندى است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمىیافتیم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده مىشود که: «این بهشت را در برابر اعمالى که انجام مىدادید، به ارث بردید!» (43)
و بهشتیان دوزخیان را صدا مىزنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» در این هنگام، ندادهندهاىدر میان آنها ندا مىدهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد! (44)
همانها که (مردم را) از راه خدا بازمىدارند، و (با القاى شبهات) مىخواهند آن را کج و معوج نشان دهند؛ و آنها به آخرت کافرند!» (45)
و در میان آن دو ( بهشتیان و دوزخیان)، حجابى است؛ و بر «اعراف» مردانى هستند که هر یک از آن دو را از چهرهشان مىشناسند؛ و به بهشتیان صدا مىزنند که: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمىشوند، در حالى که امید آن را دارند. (46)
و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مىافتد مىگویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» (47)
و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را مىشناسند، صدا مىزنند و مىگویند: «(دیدید که) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبرهاى شما، به حالتان سودى نداد!» (48)
آیا اینها ( این واماندگان بر اعراف) همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید؛ هم اکنون به آنها گفته مىشود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مىشوید! (49)
و دوزخیان، بهشتیان را صدا مىزنند که: «(محبت کنید) و مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) مىگویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!» (50)
همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند؛ و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش مىکنیم، همان گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند. (51)
ما کتابى براى آنها آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح دادیم؛ (کتابى) که مایه هدایت و رحمت براى جمعیتى است که ایمان مىآورند. (52)
آیا آنها جز انتظار تاویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهاى الهى) دارند؟ آن روز که تاویل آنها فرا رسد، (کار از کار گذشته، و پشیمانى سودى ندارد؛ و) کسانى که قبلا آن را فراموش کرده بودند مىگویند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند؛ آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند که براى ما شفاعت کنند؟ یا (به ما اجازه داده شود به دنیا) بازگردیم، و اعمالى غیر از آنچه انجام مىدادیم، انجام دهیم؟!» (ولى) آنها سرمایه وجود خود را از دست دادهاند؛ و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان :گم مىشوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفیعانى!) (53)
پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید؛ سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت؛ با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (54)
پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانید! (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمىدارد! (55)
و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)
او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش مىفرستد؛ تا ابرهاى سنگینبار را (بر دوش) کشند؛ (سپس) ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مىفرستیم؛ و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل مىکنیم؛ و با آن، از هرگونه میوهاى (از خاک تیره) بیرون مىآوریم؛ این گونه (که زمینهاى مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مىکنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکر شوید! (57)
سرزمین پاکیزه 0و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ اما سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید؛ این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکرگزارند، بیان مىکنیم! (58)
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم؛ او به آنان گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم!» (59)
(ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم!» (60)
گفت: «اى قوم من! هیچ گونه گمراهى در من نیست؛ ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانیانم! (61)
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم؛ و خیرخواه شما هستم؛ و از خداوند چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید. (62)
آیا تعجب کردهاید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمال خلاف) بیمتان دهد، و (در پرتو این دستور،) پرهیزگارى پیشه کنید و شاید مشمول رحمت (الهى) گردید؟! (63)
اما سرانجام او را تکذیب کردند؛ و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم؛ و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم؛ چه اینکه آنها گروهى نابینا (و کوردل) بودند. (64)
و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست! آیا پرهیزگارى پیشه نمىکنید؟!» (65)
اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبک مغزى) مىبینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان مىدانیم!» (66)
گرفت: «اى قوم من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست؛ ولى فرستادهاى از طرف پروردگار جهانیانم. (67)
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم؛ و من خیرخواه امینى براى شما هستم. (68)
آیا تعجب کردهاید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردى از میان شما به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد؛ و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد؛ پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!» (69)
گفتند: «آیا به سراغ ما آمدهاى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست مىگوئى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بیاور»! (70)
گفت: «پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آیا با من در مورد نامهایى مجادله مىکنید که شما و پدرانتان 0بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذاردهاید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مىکشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)» (71)
سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، برحمت خود نجات بخشیدیم؛ و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم! (72)
و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودى براى شما نیست! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: این «ناقه» الهى براى شما معجزهاى است؛ او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهاى بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت! (73)
و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مىکنید؛ و در کوهها، براى خود خانهها مى تراشید! بنابر این، نعمتهاى خدا را متذکر شوید! و در زمین، به فساد نکوشید!» (74)
(ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموریت یافته، ایمان آوردهایم.» (75)
متکبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ایمان آوردهاید، کافریم!» (76)
سپس «ناقه» را پى کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند؛ و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهدید مىکنى، بیاور!» (77)
سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، (تنها) جسم بىجانشان در خانههاشان باقى مانده بود. (78)
(صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!» (79)
و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتى را انجام مىدهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! (80)
آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مىروید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفى) هستید! (81)
ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها مردمى هستند که پاکدامنى را مىطلبند (و با ما همصدا نیستند!)» (82)
(چون کار به اینجا رسید،) ما او و خاندانش را رهایى بخشیدیم؛ جز همسرش، که از بازماندگان (در شهر) بود. (83)
و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (84)
و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است؛ بنابر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید! (85)
و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا باز دارید، و با (القاى شبهات،) آن را کج و معوج نشان دهید! و به خاطر بیاورید زمانى را که اندک بودید، و او شما را فزونى داد! و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود! (86)
و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شدهام ایمان آوردهاند، و گروهى ایمان نیاوردهاند، صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند، که او بهترین داوران است! (87)
اشراف زورمند و متکبر از قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که به تو ایمان آوردهاند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» کفت: «آیا (مىخواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (88)
اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بستهایم؛ و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر اینکه خدایى که پروردگار ماست بخواهد؛ علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکل کردهایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى!» (89)
اشراف زورمند از قوم او که کافر شده بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، شما هم زیانکار خواهید شد!» (90)
سپس زمین لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان بصورت اجسادى بىجان در خانههاشان مانده بودند. (91)
آنها که شعیب را تکذیب کردند، (آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانهها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند! (92)
سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم؛ با این حال، چگونه بر حال قوم بىایمان تاسف بخورم؟!» (93)
و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم؛ شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرع کنند! (94)
سپس (هنگامى که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار دادیم؛ آنچنان که فزونى گرفتند، (و همهگونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم؛) به پدران ما نیز ناراحتیهاى جسمى و مالى رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالى که نمىفهمیدند. (95)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم؛ ولى (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (96)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالى که در خواب باشند؟! (97)
آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟! (98)
آیا آنها خود را از مکر الهى در امان مىدانند؟! در حالى که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمىدانند! (99)
آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مىشوند، عبرت نمىگیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مىکنیم، و بر دلهایشان مهر مىنهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟! (100)
اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهیم؛ پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند؛ (ولى آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نمىآوردند! اینگونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیصشان را سلب مىکند)! (101)
و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم؛ (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم! (102)
سپس بدنبال آنها ( پیامبران پیشین) موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم؛ اما آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود! (103)
و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانیانم. (104)
سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آوردهام؛ پس بنى اسرائیل را با من بفرست!» (105)
(فرعون) گفت: «اگر نشانهاى آوردهاى، نشان بده اگر از راستگویانى!» (106)
(موسى) عصاى خود را افکند؛ ناگهان اژدهاى آشکارى شد! (107)
و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد؛ سفید (و درخشان) براى بینندگان بود! (108)
اطرافیان فرعون گفتند: «بىشک، این ساحرى ماهر و دانا است! (109)
مىخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند؛ (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستورى دارید؟» (110)
(سپس به فرعون) گفتند: «(کار) او و برادرش را به تاخیر انداز، و جمعآورىکنندگان را به همه شهرها بفرست... (111)
تا هر ساحر دانا (و کارآزمودهاى) را به خدمت تو بیاورند!» (112)
ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمى خواهیم داشت؟ !» (113)
گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهید بود!» (114)
(روز مبارزه فرا رسید. ساحران) گفتند: «اى موسى! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما مىافکنیم!» (115)
گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامى (که وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشمبندى کردند و ترساندند؛ و سحر عظیمى پدید آوردند. (116)
(ما) به موسى وحى کردیم که: «عصاى خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمى در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمىگرفت. (117)
(در این هنگام،) حق آشکار شد؛ و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت. (118)
و در آنجا (همگى) مغلوب شدند؛ و خوار و کوچک گشتند. (119)
و ساحران (بىاختیار) به سجده افتادند. (120)
و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ (121)
پروردگار موسى و هارون!» (122)
فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتما این نیرنگ و توطئهاى است که در این شهر (و دیار) چیدهاید، تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولى بزودى خواهید دانست! (123)
سوگند مىخورم که دستها و پاهاى شما را بطور مخالف ( دست راست با پاى چپ، یا دست چپ با پاى راست) قطع مىکنم؛ سپس همگى را به دار مىآویزم! (124)
(ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگردیم! (125)
انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامى که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (126)
و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مىکنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىکشیم، و دخترانشان را زنده نگه مىداریم (تا به ما خدمت کنند)؛ و ما بر آنها کاملا مسلطیم!» (127)
موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند؛ و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است!» (128)
گفتند: «پیش از آنکه به سوى ما بیایى آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار مىبینیم! (کى این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مىکنید!» (129)
و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالى و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند! (130)
(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مىرسید، مىگفتند: سخللّهبخاطر خود ماست.» ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها مىرسید، مىگفتند: «از شومى موسى و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست؛ ولى بیشتر آنها نمىدانند! (131)
و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهاى براى ما بیاورى که سحرمان کنى، ما به تو ایمان نمىآوریم!» (132)
سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم:) طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغهها و خون را -که نشانههایى از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم؛ (ولى باز بیدار نشدند، و) تکبر ورزیدند، و جمعیت گنهکارى بودند! (133)
هنگامى که بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدایت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازى، قطعا به تو ایمان مىآوریم، وبنى اسرائیل را با تو خواهیم فرستاد!» (134)
اما هنگامى که بلا را، پس از مدت معینى که به آن مىرسیدند، از آنها برمىداشتیم، پیمان خویش را مىشکستند! (135)
سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. (136)
و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم؛ و وعده نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقق یافت؛ و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهاى مجلل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (137)
و بنى اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنى اسرائیل) به موسى گفتند: سخللّهتو هم براى ما معبودى قرار ده، همانگونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: سخللّهشما جمعیتى جاهل و نادان هستید! (138)
اینها (را که مىبینید)، سرانجام کارشان نابودى است؛ و آنچه انجام مىدهند، باطل (و بیهوده) است. (139)
(سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدایى که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برترى داد!» (140)
(به خاطر بیاورید) زمانى را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه مىدادند، پسرانتان را مىکشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مىگذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگى از سوى خدا براى شما بود. (141)
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!» (142)
و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!» اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض «خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!» (143)
(خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خویش، و با سخنگفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزیدم؛ پس آنچه را به تو دادهام بگیر و از شکرگزاران باش!» (144)
و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتیم؛ و بیانى از هر چیز کردیم -«پس آن را با جدیت بگیر! و به قوم خود بگو: به نیکوترین آنها عمل کنند! (و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است؛) و بزودى جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145)
بزودى کسانى را که در روى زمین بناحق تکبر مىورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهاى را ببینند، به آن ایمان نمىآورند؛ اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمىکنند؛ و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مىکنند! (همه اینها) بخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند! (146)
و کسانى که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند، اعمالشان نابود مى گردد؛ آیا جز آنچه را عمل مىکردند پاداش داده مىشوند؟! (147)
قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند؛ جسد بىجانى که صداى گوساله داشت! آیا آنها نمىدیدند که با آنان سخن نمىگوید، و به راه (راست) هدایتشان نمىکند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند! (148)
و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گمراه شدهاند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، بطور قطع از زیانکاران خواهیم بود!» (149)
و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید؛ او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!» (150)
(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى!» (151)
کسانى که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلت در زندگى دنیا به آنها مىرسد؛ و اینچنین، کسانى را که (بر خدا) افترا مىبندند، کیفر مى دهیم! (152)
و آنها که گناه کردند، و بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، (امید عفو او را دارند؛ زیرا) پروردگار تو، در پى این کار، آمرزنده و مهربان است. (153)
هنگامى که خشم موسى فرو نشست؛ الواح (تورات) را برگرفت؛ و در نوشتههاى آن، هدایت و رحمت براى کسانى بود که از پروردگار خویش مىترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (154)
موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامى که زمینلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاک مىکنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسیله آن گمراه مىسازى؛ و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مىکنى! تو ولى مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى! (155)
و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرر فرما؛ چه اینکه ما به سوى تو بازگشت کردهایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم مىرسانم؛ و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را براى آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مىآورند، مقرر خواهم داشت! (156)
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امى» پیروى مىکنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مىیابند؛ آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند؛ و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند. (157)
بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ همان خدایى که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست؛ معبودى جز او نیست؛ زنده مىکند و مىمیراند؛ پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهاى که به خدا و کلماتش ایمان دارد؛ و از او پیروى کنید تا هدایت یابید!» (158)
و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مىکنند؛ و به حق و عدالت حکم مىنمایند. (159)
ما آنها را به دوازده گروه -که هر یک شاخهاى (از دودمان اسرائیل) بود - تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست؛ آنچنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مىشناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم؛ و بر آنها «من» و «سلوى» فرستادیم؛ (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانى و ستم کردند؛ ولى) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم مىنمودند. (160)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر ( بیت المقدس ) ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیت) بخواهید، از آن بخورید (و بهره گیرید)! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از در (بیت المقدس) با تواضع وارد شوید! که اگر چنین کنید، گناهان شما را مىبخشم؛ و نیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد.» (161)
اما ستمگران آنها، این سخن (و آن فرمانها) را، بغیر آنچه به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ از اینرو بخاطر ستمى که روا میداشتند، بلایى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم). (162)
و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مىکردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مىشدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمىآمدند؛ این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مىکردند! (163)
و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مىدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164)
اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید؛ و) نهىکنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم؛ و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (165)
(آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرکشى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمونهایى طردشده در آیید!» (166)
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت اعلام کرد: تا دامنه قیامت، کسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد؛ زیرا پروردگارت مجازاتش سریع، (و در عین حال، نسبت به توبهکاران) آمرزنده و مهربان است. (167)
و آنها را در زمین بصورت گروههایى، پراکنده ساختیم؛ گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نیکىها و بدىها آزمودیم، شاید بازگردند! (168)
پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانى، تورات) شدند؛ (اما با این حال،) متاع این دنیاى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح مىدهند) و مىگویند: سخللّه(اگر ما گنهکاریم توبه مىکنیم و) بزودى بخشیده خواهیم شد!» اما اگر متاع دیگرى همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) مىگیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر مىافکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آنرا خواندهاند؟! و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیانمىفهمید؟! (169)
و آنها که به کتاب (خدا) تمسک جویند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت؛ زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد! (170)
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود مىآمد؛ (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما دادهایم، با قوت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)
و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم)»! (172)
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم؛ (و چارهاى جز پیروى از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات مىکنى؟!» (173)
این گونه، آیات را توضیح مىدهیم؛ و شاید به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان، از روز نخست بوده است)! (174)
و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175)
و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مىبردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مىکند؛ (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمىشود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)
چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند؛ و آنها تنها به خودشان ستم مىنمودند! (177)
آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست؛ و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند! (178)
به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها ( عقلها )یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى که با آن نمىبینند؛ و گوشهایى که با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)
و براى خدا، نامهاى نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مىکنند (و بر غیر او مىنهند، و شریک برایش قائل مىشوند)، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مىدادند، مىبینند! (180)
و از آنها که آفریدیم، گروهى بحق هدایت مىکنند، و بحق اجراى عدالت مىنمایند. (181)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائى که نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)
و به آنها مهلت مىدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183)
آیا فکر نکردند که همنشین آنها ( پیامبر) هیچگونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایى به او مىدهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکارى است (که مردم را متوجه وظایفشان مىسازد). (184)
آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگى آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانى روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟! (185)
هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کنندهاى ندارد؛ و آنها را در طغیان و سرکشىشان رها مىسازد، تا سرگردان شوند! (186)
درباره قیامت از تو سؤال مىکنند، کى فرامىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچکس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید!» (باز) از تو سؤال مىکنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.» (187)
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مىکردم، و هیچ بدى (و زیانى) به من نمىرسید؛ من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام براى گروهى که ایمان مىآورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)
او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهاى خود ادامه مىداد؛ و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند سخللّهاگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود!» (189)
اما هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند؛ و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند؛ خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند! (190)
آیا موجوداتى را همتاى او قرارمىدهند که چیزى را نمىآفرینند، و خودشان مخلوقند. (191)
و نمىتوانند آنان را یارى کنند، و نه خودشان را یارى مىدهند. (192)
و هرگاه آنها را به سوى هدایت دعوت کنید، از شما پیروى نمىکنند؛ و براى شما یکسان است چه آنها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193)
آنهایى را که غیر از خدا مىخوانید (و پرستش مىکنید)، بندگانى همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست مىگویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194)
آیا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهایى دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایى دارند که با آن چیزى را بگیرند (و کارى انجام دهند)؟! یا چشمانى دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایى دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچکدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بتهاى خویش را که شریک خدا قرار دادهاید (بر ضد من) بخوانید، و براى من نقشه بکشید، و لحظهاى مهلت ندهید، (تا بدانید کارى از آنها ساخته نیست)! (195)
ولى و سرپرست من، خدایى است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستى مىکند. (196)
و آنهایى را که جز او مىخوانید، نمىتوانند یاریتان کنند، و نه (حتى) خودشان را یارى دهند؛ (197)
و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمىشنوند! و آنها را مىبینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مىکنند، اما در حقیقت نمىبینند!» (198)
(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکىها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199)
و هرگاهوسوسهاى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ که او شنونده و داناست! (200)
پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مىافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند. (201)
و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مىبرند، و باز نمىایستند! (202)
هنگامى که (در نزول وحى تاخیر افتد، و) آیهاى براى آنان نیاورى، مىگویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدى؟!» بگو: «من تنها از چیزى پیروى مىکنم که بر من وحى مىشود؛ این وسیله بینایى از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است براى جمعیتى که ایمان مىآورند. (203)
هنگامى که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید! (204)
پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش! (205)
آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچگاه) از عبادتش تکبر نمىورزند، و او را تسبیح مىگویند، و برایش سجده مىکنند. (206)
- ۹۴/۱۰/۰۸