تفسیر قران سوره التوبه
سوره التوبه |
![]() |
این اعلام بیزاری خدا و رسول اوست به مشرکانی که شما مسلمین با آنان عهد بسته اید(و آنان عهد شکستند).(1)
پس به شما مشرکان تا چهار ماه دیگر مهلت داده می شود که در زمین (مکه) گردش و آسایش کنید، و بدانید که شما بر قدرت خدا غالب نخواهید شد و همانا خدا کافران را خوار و ذلیل خواهد کرد.(2)
ودر بزرگترین روز حج (روز عرفه و روز عید که همه در مکه جمعند یا در آن روز که مومنان و مشرکان همه به مکه حاضرند) خدا و رسولش به مردم اعلام می دارند که خدا و رسول از مشرکین بیزارند. پس اگر شما مشرکان توبه کردید برایتان بسی بهتر خواهد بود، و اگر رو برگردانید بدانید که شما بر نیایید، و مژده عذابی دردناک به آن کافران برسان.(3)
مگر آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته اید و هیچ عهد شما نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند، پس با آنها تا مدتی که مقرر داشته اید عهد نگاه دارید که خدا متقیان را دوست می دارد.(4)
(اما) وقتى ماههاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)
و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند! (6)
چگونه براى مشرکان پیمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانى که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانى که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفادارى کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (7)
چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالى که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندى با شما را مىکنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود مىکنند، ولى دلهایشان ابا دارد؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند! (8)
آنها آیات خدا را به بهاى کمى فروختند؛ و (مردم را) از راه او باز داشتند؛ آنها اعمال بدى انجام مىدادند! (9)
(نه تنها درباره شما،) درباره هیچ فرد باایمانى رعایت خویشاوندى و پیمان را نمىکنند؛ و آنها همان تجاوز کارانند! (10)
(ولى) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینى شما هستند؛و ما آیات خود را براى گروهى که مىدانند (و مىاندیشند)، شرح مىدهیم! (11)
و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانى ندارند؛ شاید (با شدت عمل) دست بردارند! (12)
آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمىکنید؟ ! در حالى که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند؛ آیا از آنها مىترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید! (13)
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات مىکند؛ و آنان را رسوا مىسازد؛ و سینه گروهى از مؤمنان را شفا مىبخشد(؛ و بر قلب آنها مرهم مىنهد) (14)
و خشم دلهاى آنان را از میان مىبرد! و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىپذیرد؛ و خداوند دانا و حکیم است. (15)
آیا گمان کردید که (به حال خود) رها مىشوید در حالى که هنوز کسانى که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخص نشدهاند؟! (باید آزمون شوید؛ و صفوف از هم جدا گردد؛) و خداوند به آنچه عمل مىکنید، آگاه است! (16)
مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مىدهند! آنها اعمالشان نابود (و بىارزش) شده؛ و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند! (17)
مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند. (18)
آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسى قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟!(این دو،) نزد خدا مساوى نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمىکند! (19)
آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند! (20)
پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحیه خود، و رضایت (خویش)، و باغهایى از بهشت بشارت مىدهد که در آن، نعمتهاى جاودانه دارند؛ (21)
همواره و تا ابد در این باغها (و در میان این نعمتها) خواهند بود؛ زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است! (22)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولى (و یار و یاور و تکیهگاه) خود قرار ندهید! و کسانى از شما که آنان را ولى خود قرار دهند، ستمگرند! (23)
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آوردهاید، و تجارتى که از کساد شدنش مىترسید، و خانه هائى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمىکند! (24)
خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یارى نمود)؛ در آن هنگام که فزونى جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولى (این فزونى جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید! (25)
سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایى فرستاد که شما نمىدیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزاى کافران! (26)
سپس خداوند -بعد از آن- توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىپذیرد؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است. (27)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مىترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بىنیاز مىسازد؛ (و از راه دیگر جبران مىکند؛) خداوند دانا و حکیم است. (28)
با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند، و نه آیین حق را مىپذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! (29)
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصارى کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنى است که با زبان خود مىگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مىیابند؟! (30)
(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم ر؛ در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتائى را که معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مىدهند! (31)
آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولى خدا جز این نمىخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (32)
او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند! (33)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! (34)
در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند؛ (و به آنها مىگویند): این همان چیزى است که براى خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزى را که براى خود مىاندوختید! (35)
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع مىباشد.) این، آیین ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنابر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزى بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مىکنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (36)
نسىء ( جا به جا کردن و تاخیر ماههاى حرام)، افزایشى در کفر (مشرکان)است؛ که با آن، کافران گمراه مىشوند؛ یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا به مقدار ماههایى که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد)؛ و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده؛ و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند! (37)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا هنگامى که به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینى مىکنید (و سستى به خرج مىدهید)؟! آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شدهاید؟! با اینکه متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست! (38)
اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکى مىکند، و گروه دیگرى غیر از شما را به جاى شما قرارمىدهد؛ و هیچ زیانى به او نمىرسانید؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست! (39)
اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حکیم است! (40)
(همگى به سوى میدان جهاد) حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این براى شما بهتر است اگر بدانید! (41)
(اما گروهى از آنها، چنانند که) اگر غنایمى نزدیک (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروى مىکنند؛ ولى (اکنون که براى میدان تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز مىزنند؛) و بزودى به خدا سوگند یاد مىکنند که: «اگر توانایى داشتیم، همراه شما حرکت مىکردیم!» (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک مىکنند؛ و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند! (42)
خداوند تو را بخشید؛ چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مىکردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!) (43)
آنها که به خدا و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه براى ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهایشان، از تو اجازه نمىگیرند؛ و خداوند پرهیزگاران را مىشناسد. (44)
تنها کسانى از تو اجازه (این کار را) مىگیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند، و دلهایشان با شک و تردید آمیخته است؛ آنها در تردید خود سرگردانند. (45)
اگر آنها (راست مىگفتند، و) اراده داشتند که (بسوى میدان جهاد) خارج شوند، وسیلهاى براى آن فراهم مىساختند! ولى خدا از حرکت آنها کراهت داشت؛ از این رو (توفیقش را از آنان سلب کرد؛ و) آنها را (از جهاد) باز داشت؛ و به آنان گفته شد: «با «قاعدین» ( کودکان و پیران و بیماران) بنشینید!» (46)
اگر آنها همراه شما (بسوى میدان جهاد) خارج مىشدند، جز اضطراب و تردید، چیزى بر شما نمىافزودند؛ و بسرعت در بین شما به فتنهانگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مىپرداختند؛ و در میان شما، افرادى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملا گوش فرامىدهند؛ و خداوند، ظالمان را مىشناسد. (47)
آنها پیش از این (نیز) در پى فتنهانگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند)؛ تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالى که آنها کراهت داشتند. (48)
بعضى از آنها مىگویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کردهاند؛ و جهنم، کافران را احاطه کرده است! (49)
هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مىکند؛ و اگر مصیبتى به تو رسد، مىگویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم.» و بازمىگردند در حالى که خوشحالند! (50)
بگو: «هیچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند!» (51)
بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟!(: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مىکشیم!» (52)
بگو: «انفاق کنید؛ خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمىشود؛ چرا که شما قوم فاسقى بودید!» (53)
هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمىآورند جز با کسالت، و انفاق نمىکنند مگر با کراهت! (54)
و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد؛ خدا مىخواهد آنان را به وسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند! (55)
آنها به خدا سوگند مىخورند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند؛ ولى آنها گروهى هستند که مىترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مىگویند)! (56)
اگر پناهگاه یا غارها یا راهى در زیر زمین بیابند، بسوى آن حرکت مىکنند، و با سرعت و شتاب فرار مىکنند. (57)
و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند؛ اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مىشوند؛ و اگر داده نشود، خشم مىگیرند (؛خواه حق آنها باشد یا نه)! (58)
(در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگویند: «خداوند براى ما کافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مىبخشند؛ ما تنها رضاى او را مىطلبیم. » (براى آنها بهتر است)! (59)
زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانى است که براى (جمع آورى) آن زحمت مىکشند، و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهى است؛ و خداوند دانا و حکیم است! (60)
از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مىدهند و مىگویند: «او آدم خوشباورى است!» بگو: «خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق مىکند؛ و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آوردهاند!» و آنها که رسول خدا را آزار مىدهند، عذاب دردناکى دارند! (61)
آنها براى شما به خدا سوگند یاد مىکنند، تا شما را راضى سازند؛ در حالى که شایستهتر این است که خدا و رسولش را راضى کنند، اگر ایمان دارند! (62)
آیا نمىدانند هر کس با خدا و رسولش دشمنى کند، براى او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن مىماند؟! این، همان رسوایى بزرگ است! (63)
منافقان از آن بیم دارند که سورهاى بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مىسازد!» (64)
و اگر از آنها بپرسى(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مىگویند: «ما بازى و شوخى مىکردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مىکردید؟!» (65)
(بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند! (66)
مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهى از معروف مىکنند؛ و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود)؛ به یقین، منافقان همان فاسقانند! (67)
خداوند به مردان و زنان منافق و کفار، وعده آتش دوزخ داده؛ جاودانه در آن خواهند ماند -همان براى آنها کافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته؛ و عذاب همیشگى براى آنهاست! (68)
(شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند؛ بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود! آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند؛ شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آنها استفاده کردند؛ شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرو رفتند؛ (ولى سرانجام) اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد؛ و آنها همان زیانکارانند! (69)
آیا خبر کسانى که پیش از آنها بودند، به آنان نرسیده است؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهیم» و «اصحاب مدین» ( قوم شعیب) و «شهرهاى زیر و رو شده» ( قوم لوط)؛ پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، (ولى نپذیرفتند؛) خداوند به آنها ستم نکرد، اما خودشان بر خویشتن ستم مىکردند! (70)
مردان و زنان باایمان، ولى (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهى از منکر مىکنند؛ نماز را برپا مىدارند؛ و زکات را مىپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت مىکنند؛ بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمىدهد؛ خداوند توانا و حکیم است! (71)
خداوند به مردان و زنان باایمان، باغهایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکنهاى پاکیزهاى در بهشتهاى جاودان (نصیب آنها ساخته)؛ و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اینها) برتر است؛ و پیروزى بزرگ، همین است! (72)
اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتى دارند! (73)
به خدا سوگند مىخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند؛ در حالى که قطعا سخنان کفرآمیز گفتهاند؛ و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛ و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مىگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بىنیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است؛ و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولى و حامى دارند، و نه یاورى! (74)
بعضى از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعا صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (75)
اما هنگامى که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! (76)
این عمل، (روح) نفاق را، تا روزى که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهى تخلف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ مىگفتند. (77)
آیا نمىدانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مىداند؛ و خداوند داناى همه غیبها (و امور پنهانى) است؟! (78)
آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى مىکنند، و کسانى را که (براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانائى خود دسترسى ندارند، مسخره مىنمایند، خدا آنها را مسخره مىکند؛ (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها مىدهد؛) و براى آنها عذاب دردناکى است! (79)
چه براى آنها استغفار کنى، و چه نکنى، (حتى) اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى، هرگز خدا آنها را نمىآمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمىکند! (80)
تخلفجویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند؛ و کراهت داشتند که با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد کنند؛ و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: «در این گرما، (بسوى میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر مىدانستند! (81)
از اینرو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مىدادند! (82)
هرگاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهید جنگید! شما نخستین بار به کنارهگیرى راضى شدید، اکنون نیز با متخلفان بمانید!» (83)
هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند! (84)
مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتى تو گردد! (این براى آنها نعمت نیست؛ بلکه) خدا مىخواهد آنها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید در حالى که کافرند! (85)
و هنگامى که سورهاى نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادى از آنها ( گروه منافقان) که توانایى دارند، از تو اجازه مىخواهند و مىگویند: «بگذار ما با قاعدین ( آنها که از جهاد معافند) باشیم!» (86)
(آرى،) آنها راضى شدند که با متخلفان باشند؛ و بر دلهایشان مهر نهاده شده؛ از این رو (چیزى) نمىفهمند! (87)
ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند؛ و همه نیکیها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند! (88)
خداوند براى آنها باغهایى از بهشت فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود؛ و این است رستگارى (و پیروزى) بزرگ! (89)
و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آنها اجازه (عدم شرکت در جهاد) داده شود؛ و آنها که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، (بدون هیچ عذرى در خانه خود) نشستند؛ بزودى به کسانى از آنها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکى خواهد رسید! (90)
بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیلهاى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادى نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه براى خدا و رسولش خیرخواهى کنند (؛و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است! (91)
و (نیز) ایرادى نیست بر آنها که وقتى نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبى (براى جهاد) سوار کنى، گفتى: «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود؛ زیرا چیزى نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند) (92)
راه مؤاخذه تنها به روى کسانى باز است که از تو اجازه مىخواهند در حالى که توانگرند؛ (و امکانات کافى براى جهاد دارند؛) آنها راضى شدند که با متخلفان ( زنان و کودکان و بیماران) بمانند؛ و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده؛ به همین جهت چیزى نمىدانند! (93)
هنگامى که بسوى آنها (که از جهاد تخلف کردند) باز گردید، از شما عذرخواهى مىکنند؛ بگو: «عذرخواهى نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته؛ و خدا و رسولش، اعمال شما را مىبینند؛ سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگشت داده مىشوید؛ و او شما را به آنچه انجام مىدادید، آگاه مىکند (و جزا مىدهد!) » (94)
هنگامى که بسوى آنان بازگردید، براى شما به خدا سوگند یاد مىکنند، تا از آنها اعراض (و صرف نظر) کنید؛ از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید)؛ چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، بکیفر اعمالى که انجام مىدادند. (95)
براى شما قسم یاد مىکنند تا از آنها راضى شوید؛ اگر شما از آنها راضى شوید، خداوند (هرگز) از جمعیت فاسقان راضى نخواهد شد! (96)
بادیهنشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است؛ و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است! (97)
گروهى از (این) اعراب بادیهنشین، چیزى را که (در راه خدا) انفاق مىکنند،غرامت محسوب مىدارند؛ و انتظار حوادث دردناکى براى شما مىکشند؛ حوادث دردناک براى خود آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست! (98)
گروهى (دیگر) از عربهاى بادیهنشین، به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند؛ و آنچه را انفاق مىکنند، مایه تقرب به خدا، و دعاى پیامبر مىدانند؛ آگاه باشید اینها مایه تقرب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (99)
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزى بزرگ! (100)
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعى منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسیم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىکنیم (:مجازاتى با رسوایى در دنیا، و مجازاتى به هنگام مرگ)؛ سپس بسوى مجازات بزرگى (در قیامت)فرستاده مىشوند. (101)
و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند؛ و کار خوب و بد را به هم آمیختند؛ امید مىرود که خداوند توبه آنها را بپذیرد؛ به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (102)
از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست! (103)
آیا نمىدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذیرد، و صدقات را مىگیرد، و خداوند توبهپذیر و مهربان است؟! (104)
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مىشوید؛ و شما را به آنچه عمل مىکردید، خبر مىدهد!» (105)
و گروهى دیگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات مىکند، و یا توبه آنان را مىپذیرد (،هر طور که شایسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکیم است! (106)
(گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقهافکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد مىکنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشتهایم!» اما خداوند گواهى مىدهد که آنها دروغگو هستند! (107)
هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن (به عبادت) بایستى؛ در آن، مردانى هستند که دوست مىدارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد! (108)
آیا کسى که شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا کرده بهتر است،یا کسى که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستى بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومىریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمىکند! (109)
(اما) این بنایى را که آنها ساختند، همواره بصورت یک وسیله شک و تردید،در دلهایشان باقى مىماند؛ مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند؛ وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمىرود)؛ و خداوند دانا و حکیم است! (110)
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مىکنند، مىکشند و کشته مىشوند؛ این وعده حقى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزى بزرگ! (111)
توبهکنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجدهآوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى)الهى، (مؤمنان حقیقىاند) ؛ و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان! (112)
براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! (113)
و استغفار ابراهیم براى پدرش ( عمویش آزر)، فقط بخاطر وعدهاى بود که به او داده بود (تا وى را بسوى ایمان جذب کند)؛ اما هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست؛ به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود! (114)
چنان نبود که خداوند قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند؛ مگر آنکه امورى را که باید از آن بپرهیزند، براى آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند)؛ زیرا خداوند به هر چیزى داناست! (115)
حکومت آسمانها و زمین تنها از آن خداست؛ زنده مىکند و مىمیراند؛ و جز خدا، ولى و یاورى ندارید! (116)
مسلما خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوک) از او پیروى کردند، نمود؛ بعد از آنکه نزدیک بود دلهاى گروهى از آنها، از حق منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند)؛ سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است! (117)
(همچنین) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد؛ (حتى) در وجود خویش، جایى براى خود نمىیافتند؛ (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز بسوى او نیست؛ سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند؛ خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است! (118)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید! (119)
سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیهنشینانى که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند؛ و براى حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمىرسد و هیچ گامى که موجب خشم کافران مىشود برنمىدارند، و ضربهاى از دشمن نمىخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مىشود؛ زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند! (120)
و هیچ مال کوچک یا بزرگى را (در این راه) انفاق نمىکنند، و هیچ سرزمینى را (بسوى میدان جهاد و یا در بازگشت) نمىپیمایند، مگر اینکه براى آنها نوشته مىشود؛ تا خداوند آن را بعنوان بهترین اعمالشان، پاداش دهد. (121)
شایسته نیست مؤمنان همگى (بسوى میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند (و طایفهاى در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند! (122)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (123)
و هنگامى که سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنان (به دیگران) مىگویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) اما کسانى که ایمان آوردهاند، بر ایمانشان افزوده؛ و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند. (124)
و اما آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده؛ و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند. (125)
آیا آنها نمىبینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش مىشوند؟! باز توبه نمىکنند، و متذکر هم نمىگردند! (126)
و هنگامى که سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها ( منافقان) به یکدیگر نگاه مىکنند و مىگویند: «آیا کسى شما را مىبیند؟ (اگر از حضور پیامبر بیرون رویم، کسى متوجه ما نمىشود! )» سپس منصرف مىشوند (و بیرون مىروند)؛ خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته؛ چرا که آنها، گروهى هستند که نمىفهمند (و بىدانشند)! (127)
به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است! (128)
اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مىکند؛ هیچ معبودى جز او نیست؛ بر او توکل کردم؛ و او صاحب عرش بزرگ است!» (129)
- ۹۴/۱۰/۰۸