تفسیر قران سوره ال عمران
سوره آل عمران |
![]() |
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (1)
معبودى جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست. (2)
(همان کسى که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانههاى کتب پیشین، منطبق است؛ و سخللّهتورات» و «انجیل» را. (3)
پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد؛ و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخص مىسازد، نازل کرد؛ کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند؛ و خداوند (براى کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (4)
هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفى نمىماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.) (5)
او کسى است که شما را در رحم (مادران)، آنچنان که مىخواهد تصویر مىکند. معبودى جز خداوند توانا و حکیم، نیست. (6)
او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» ( صریح و روشن) است؛ که اساس این کتاب مىباشد؛ (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است ( آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود؛ ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند). (7)
(راسخان در علم، مىگویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى! (8)
پروردگارا! تو مردم را، براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد؛ زیرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمىکند. (ما به تو و رحمت بىپایانت، و به وعده رستاخیز و قیامت ایمان داریم.)» (9)
ثروتها و فرزندان کسانى که کافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد؛ (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند. (10)
(عادت آنان در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانى است کهپیش از آنها بودند؛ آیات ما را تکذیب کردند، و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت؛ و خداوند، شدید العقاب است. (11)
به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشید!) بزودى مغلوب خواهید شد؛ (و سپس در رستاخیز) به سوى جهنم، محشور خواهید شد. و چه بد جایگاهى است! (12)
در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مىکرد؛ و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىدیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یارى خود، تایید مىکند. در این، عبرتى است براى بینایان! (13)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خداست. (14)
بگو: «آیا شما را از چیزى آگاه کنم که از این (سرمایههاى مادى)، بهتر است؟» براى کسانى که پرهیزگارى پیشه کردهاند، (و از این سرمایهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىکنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر)، باغهایى است که نهرها از پاى درختانش مىگذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانى پاکیزه، و خشنودى خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست. (15)
همان کسانى که مىگویند: «پروردگارا! ما ایمان آوردهایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!» (16)
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت مىورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مىکنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمایند. (17)
خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهاى بر این مطلب،) گواهى مىدهند؛ در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است. (18)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او مىرسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (19)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند ( یهود و نصارى) و بىسوادان ( مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مىیابند؛ و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (20)
کسانى که نسبت به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را بناحق مىکشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مىکنند به قتل مىرسانند، و به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده! (21)
آنها کسانى هستند که اعمال (نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ،) در دنیا و آخرت تباه شده، و یاور و مددکار (و شفاعت کنندهاى) ندارند. (22)
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى که (از قبول حق) اعراض دارند؟ (23)
این عمل آنها، به خاطر آن است که مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و کیفر ما، به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است.)» این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (24)
پس چه گونه خواهند بود هنگامى که آنها را براى روزى که شکى در آن نیست ( روز رستاخیز) جمع کنیم، و به هر کس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم کرده ، بطور کامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زیرا محصول اعمال خود را مىچینند). (25)
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویى؛ به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى؛ و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى؛ و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى. (26)
شب را در روز داخل مىکنى، و روز را در شب؛ و زنده را از مرده بیرون مىآورى، و مرده را زنده؛ و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.» (27)
افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد (و پیوند او بکلى از خدا گسسته مىشود)؛ مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقیه کنید). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مىدارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست. (28)
بگو: «اگر آنچه را در سینههاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را مىداند؛ و (نیز) از آنچه در آسمانها و زمین است، آگاه مىباشد؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست. (29)
روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مىبیند؛ و آرزو مىکند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زیادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مىدارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (30)
بگو: «اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.» (31)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید! و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد.» (32)
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. (33)
آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مىباشد) . (34)
(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35)
ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمىتواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.» (36)
خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت؛ و به طرز شایستهاى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد)؛ و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.» (37)
در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهاى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مىشنوى!» (38)
و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیى «بشارت مىدهد؛ (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مىکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مىدهد. سذللّه (40)
(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مىافتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42)
اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن! (43)
(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مىکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعهکشى) به آب مىافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى؛ و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (44)
(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود؛ و از مقربان (الهى) است. (45)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.» (46)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد مىآفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مىگوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مىشود. (47)
و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مىآموزد. (48)
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها مىگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گل، چیزى به شکل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص ( پیسى) را بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم؛ و از آنچه مىخورید، و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم؛ مسلما در اینها، نشانهاى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید! (49)
و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مىکنم؛ و (آمدهام) تا پارهاى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم؛ و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید! (50)
خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را)! این است راه راست!؛ سذللّه (51)
هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما یاوران خداییم؛ به خدا ایمان آوردیم؛ و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم. (52)
پروردگارا! به آنچه نازل کردهاى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروى نمودیم؛ ما را در زمره گواهان بنویس!» (53)
و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویى کرد؛ و خداوند، بهترین چارهجویان است. (54)
(به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: «من تو را برمىگیرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مىسازم؛ و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرارمىدهم؛ سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىکنم. (55)
اما آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد؛ و براى آنها، یاورانى نیست. (56)
اما آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمکاران را دوست نمىدارد.» (57)
اینها را که بر تو مىخوانیم، از نشانهها(ى حقانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است. (58)
مثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست.) (59)
اینها حقیقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنابر این، از تردید کنندگان مباش! (60)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (61)
این همان سرگذشت واقعى (مسیح) است. (و ادعاهایى همچون الوهیت او، یا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.) و هیچ معبودى، جز خداوند یگانه نیست؛ و خداوند توانا و حکیم است. (62)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روى گردانند، (بدان که طالب حق نیستند؛ و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است. (63)
بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را -غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» (64)
اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مىکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مىنمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمىکنید؟! (65)
شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید؛ چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو مىکنید؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانید. (66)
ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى؛ بلکه موحدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود. (67)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروى کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانى که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است. (68)
جمعى از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو مىکردند) شما را گمراه کنند؛ (اما آنها باید بدانند که نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىکنند مگر خودشان را، و نمىفهمند! (69)
اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مىشوید، در حالى که (به درستى آن) گواهى مىدهید؟! (70)
اى اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مىزمیزید و) مشتبه مىکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده مىدارید در حالى که مىدانید؟! (71)
و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید؛ و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مىدانند؛ و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد). (72)
و جز به کسى که از آیین شما پیروى مىکند، (واقعا) ایمان نیاورید!» بگو: «هدایت، هدایت الهى است! (و این توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه کردند: «تصور نکنید) به کسى همانند شما (کتاب آسمانى) داده مىشود، یا اینکه مىتوانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسى نیست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) مىدهد؛ و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است. (73)
هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود مىکند؛ و خداوند، داراى مواهب عظیم است.» (74)
و در میان اهل کتاب، کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند؛ و کسانى هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند؛ مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى! این بخاطر آن است که مىگویند: «ما در برابر امیین ( غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ مىبندند؛ در حالى که مىدانند (این سخن دروغ است). (75)
آرى، کسى که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگارى پیشه نماید، (خدا او را دوست مىدارد؛ زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. (76)
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمىگوید و به آنان در قیامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاک نمىسازد؛ و عذاب دردناکى براى آنهاست. (77)
در میان آنها ( یهود) کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان مىگردانند که گمان کنید (آنچه را مىخوانند،) از کتاب (خدا) است؛در حالى که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) مىگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى که مىدانند! (78)
براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آنگونه که کتاب خدا را مىآموختید و درس مىخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!) (79)
و نه اینکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگار خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر دعوت مىکند؟! (80)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هرگاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مىکند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)
پس کسى که بعد از این (پیمان محکم)، روى گرداند، فاسق است. (82)
آیا آنها غیر از آیین خدا مىطلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. (83)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسى و عیسى و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقى نمىگذاریم؛ و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.» (84)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است. (85)
« چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد! (86)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (87)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مىمانند؛ مجازاتشان تخفیف نمىیابد؛ و به آنها مهلت داده نمىشود. (88)
مگر کسانى که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند؛ (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد؛) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (89)
کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مىگیرد،) قبول نمىشود؛ و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!). (90)
کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد؛ و براى آنان، مجازات دردناک است؛ و یاورانى ن
هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمىرسید مگر اینکه از آنچه دوست مىدارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق مىکنید، خداوند از آن آگاه است. (92)
همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مىدهید، حتى در تورات تحریف شده شما نیست!)» (93)
بنا بر این، آنها که بعد از این به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! (زیرا از روى علم و عمد چنین مىکنند). (94)
بگو: «خدا راست گفته (و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنا بر این، از آیین ابراهیم پیروى کنید، که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود!» (95)
نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. (96)
در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن ( خانه خدا) شود؛ در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. (97)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى که انجام مىدهید!» (98)
بگو: «اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمىدارید، و مىخواهید این راه را کج سازید؟! در حالى که شما (به درستى این راه) گواه هستید؛ و خداوند از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست!» (99)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از گروهى از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنى و شعلهورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمىگردانند. (100)
و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید، و) آیات خدا بر شما خوانده مىشود، و پیامبر او در میان شماست؟! (بنابر این، به خدا تمسک جویید!) و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهى راست، هدایت شده است. (101)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) (102)
و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهاى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شاید پذیراى هدایت شوید. (103)
باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. (104)
و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمى دارند. (105)
(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهرههائى سفید، و چهرههائى سیاه مىگردد، اما آنها که صورتهایشان سیاه شده، (به آنها گفته مىشود:) آیا بعد از ایمان، و (اخوت و برادرى در سایه آن،) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مىورزیدید! (106)
و اما آنها که چهرههایشان سفید شده، در رحمت خداوند خواهند بود؛ و جاودانه در آن مىمانند. (107)
« اینها آیات خداست؛ که بحق بر تو مىخوانیم. و خداوند (هیچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانیان نمىخواهد. (108)
و (چگونه ممکن است خدا ستم کند؟! در حالى که) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مال اوست؛ و همه کارها، به سوى او باز مىگردد (و به فرمان اوست.) (109)
شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى،) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)
آنها ( اهل کتاب، مخصوصا» یهود) هرگز نمىتوانند به شما زیان برسانند، جز آزارهاى مختصر؛ و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست مىخورند؛ سپس کسى آنها را یارى نمىکند. (111)
هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شدهاند؛ و مهر بیچارگى بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا، کفر مى بناحق مىکشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند؛ و (به حقوق دیگران،) تجاوز مىنمودند. (112)
آنها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب، جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مىکنند؛ و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند؛ در حالى که سجده مىنمایند. (113)
به خدا و روز دیگر ایمان مىآورند؛ امر به معروف و نهى از منکر مىکنند؛ و در انجام کارهاى نیک، پیشى مىگیرند؛ و آنها از صالحانند. (114)
و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد! (و پاداش شایسته آن را مىبینند.) و خدا از پرهیزکاران، آگاه است. (115)
کسانى که کافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند. (116)
آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نمودهاند)، بوزد؛ و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده؛ بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم مىکنند. (117)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما، کوتاهى نمىکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانههاى) دشمنى از دهان (و کلام)شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راههاى پیشگیرى از شر آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)
شما کسانى هستید که آنها را دوست مىدارید؛ اما آنها شما را دوست ندارند! در حالى که شما به همه کتابهاى آسمانى ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند). هنگامى که شما را ملاقات مىکنند، (به دروغ) مىگویند: «ایمان آوردهایم!» اما هنگامى که تنها مىشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: «با همین خشمى که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.» (119)
اگر نیکى به شما برسد، آنها را ناراحت مىکند؛ و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمىرساند؛ خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد. (120)
و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنید؛ و اندیشههایى را که بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست). (121)
(و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند)؛ و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند)؛ و افراد باایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند! (122)
خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت)؛ در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را بجا آورده باشید! (123)
در آن هنگام که تو به مؤمنان مىگفتنى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود مىآیند، یارى کند؟!» (124)
آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانههایى با خود دارند، مدد خواهد داد! (125)
ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده؛ وگرنه، پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است! (126)
(این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند؛ یا آنها را با ذلت برگرداند؛ تا مایوس و ناامید، (به وطن خود) بازگردند. (127)
هیچگونه اختیارى (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند. (128)
و آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، مىبخشد؛ و هر کس را بخواهد، مجازات مىکند؛ و خداوند آمرزنده مهربان است. (129)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید! (130)
و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است! (131)
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید! (132)
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است. (133)
همانها که در توانگرى و تنگدستى، انفاقمىکنند؛ و خشم خود را فرو مىبرند؛ و از خطاى مردم درمىگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد. (134)
و آنها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مىافتند؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمىورزند، با اینکه مىدانند. (135)
آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهایى است که از زیر درختانش، نهرها جارى است؛ جاودانه در آن میمانند؛ چه نیکو است پاداش اهل عمل! (136)
پیش از شما، سنتهایى وجود داشت؛ (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهایى داشتند؛ که شما نیز، همانند آن را دارید.) پس در روى زمین، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟! (137)
این، بیانى است براى عموم مردم؛ و هدایت و اندرزى است براى پرهیزگاران! (138)
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید! (139)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتى رسید (و ضربهاى وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مىگردانیم؛ (-و اینخاصیت زندگى دنیاست-) تا خدا، افرادى را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمىدارد. (140)
و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند)؛ و کافران را به تدریج نابود سازد. (141)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! (142)
و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آنکه با آن روبهرو شوید، آرزو مىکردید؛ سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالى که به آن نگاه مىکردید (و حاضر نبودید به آن تن دردهید! چقدر میان گفتار و کردار شما فاصله است؟!) (143)
محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند؛ و خداوند بزودى شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد. (144)
هیچکس، جز به فرمان خدا، نمىمیرد؛ سرنوشتى است تعیین شده؛ (بنابر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنت الهى است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگى خود، در این راه گام بردارد،) چیزى از آن به او خواهیم داد؛ و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مىدهیم؛ و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. (145)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. (146)
سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهاى ما در کارها، چشمپوشى کن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! (147)
از اینرو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد؛ و خداوند نیکوکاران را دوست مىدارد. (148)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از کسانى که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمىگردانند؛ و سرانجام، زیانکار خواهید شد. (149)
(آنها تکیهگاه شما نیستند،) بلکه ولى و سرپرست شما، خداست؛ و او بهترین یاوران است. (150)
بزودى در دلهاى کافران، بخاطر اینکه بدون دلیل، چیزهایى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مىافکنیم؛ و جایگاه آنها، آتش است؛ و چه بد جایگاهى است جایگاه ستمکاران! (151)
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرساندید؛ (و این پیروزى ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست مىداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزى شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد. (152)
(به خاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا میرفتید؛ و جمعى در وسط بیابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمىکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا مىزد. سپس اندوهها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد؛ این بخاطر آن بود که دیگر براى از دست رفتن (غنایم جنگى) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایى که بر شما وارد مىگردد. و خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (153)
سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و مىگفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مىشود؟!» بگو: سخللّههمه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مىدارند که براى تو آشکار نمىسازند؛ مىگویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمىشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بودید، آنهایى که کشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاههاى خود، بیرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است. (154)
کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت؛ و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است. (155)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! همانند کافران نباشید که چون برادرانشان به مسافرتى مىروند، یا در جنگ شرکت مىکنند (و از دنیا مىروند و یا کشته مىشوند)، مىگویند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمىمردند و کشته نمىشدند!» (شما از این گونه سخنان نگویید،) تا خدا این حسرت را بر دل آنها ( کافران) بگذارد. خداوند، زنده مىکند و مىمیراند؛ (و زندگى و مرگ، به دست اوست؛) و خدا به آنچه انجام مىدهید، بیناست. (156)
اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکردهاید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى میکنند، بهتر است! (157)
و اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوى خدا محشور مىشوید. (بنابراین، فانى نمىشوید که از فنا، وحشت داشته باشید.) (158)
به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (159)
اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند! (160)
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالى که) ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند! و هر کس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) مىآورد؛ سپس به هر کس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده است)، بطور کامل داده مىشود؛ و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید) . (161)
آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است. (162)
هر یک از آنان، درجه و مقامى در پیشگاه خدا دارند؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهند، بیناست. (163)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند. (164)
آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزى قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز مىکند.)» (165)
و آنچه (در روز احد،) در روزى که دو دسته ( مؤمنان و کافران) با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود؛ و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند. (166)
و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر مىدانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مىکردیم. (اما مىدانیم جنگى نمىشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان خود چیزى مىگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان مىکنند، آگاهتر است. (167)
(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالى که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروى مىکردند، کشته نمىشدند!» بگو: «(مگر شما مىتوانید مرگ افراد را پیشبینى کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مىگویید!» (168)
(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. (169)
آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشدهاند ( مجاهدان و شهیدان آینده )، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبینند؛ و مىدانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. (170)
و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند؛ و (مىبینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمىکند؛ (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند). (171)
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است. (172)
اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم ( لشکر دشمن ) براى (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافى است؛ و او بهترین حامى ماست.» (173)
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید؛ و از رضاى خدا، پیروى کردند؛ و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. (174)
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید! (175)
کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمىرسانند. (بعلاوه) خدا مىخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد؛ و در نتیجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! (176)
(آرى،) کسانى که ایمان را دادند و کفر را خریدارى کردند، هرگز به خدا زیانى نمىرسانند؛ و براى آنها، مجازات دردناکى است! (177)
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها، عذاب خوارکنندهاى (آماده شده) است! (178)
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ این بر خلاف سنت الهى است؛) ولى خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند؛ (و قسمتى از اسرار نهان را که براى مقام رهبرى او لازم است، در اختیار او مىگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگى براى شماست. (179)
کسانى که بخل مىورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمىکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛ بلکه براى آنها شر است؛ بزودى در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقى به گردنشان مىافکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، آگاه است. (180)
خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بىنیازیم»، شنید! به زودى آنچه را گفتند، خواهیم نوشت؛ و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (مىنویسیم)؛ و به آنها مىگوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)» (181)
این بخاطر چیزى است که دستهاى شما از پیش فرستاده (و نتیجه کار شماست) و بخاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمىکند. (182)
(اینها) همان کسانى (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (این معجزه را انجام دهد:) یک قربانى بیاورد، که آتش ( صاعقه آسمانى) آن را بخورد!» بگو: «پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند؛ و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند؛ پس چرا آنها را به قتل رساندید اگر راست مىگویید؟!» (183)
پس (اگر این بهانهجویان،) تو را تکذیب کنند، (چیز تازهاى نیست؛) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند؛ پیامبرانى که دلایل آشکار، و نوشتههاى متین و محکم، و کتاب روشنىبخش آورده بودند. (184)
هر کسى مرگ را مىچشد؛ و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت؛ آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست! (185)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده ( یهود)، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. (186)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولى آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهاى کمى فروختند؛ و چه بد متاعى مىخرند؟! (187)
گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال مىشوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکى) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهى) برکنارند! (بلکه) براى آنها، عذاب دردناکى است! (188)
و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خدا بر همه چیز تواناست. (189)
مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است. (190)
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند؛ (و مىگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! (191)
پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هیچ یاورى نیست! (192)
پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت مىکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهاى ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران! (193)
پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان! زیرا تو هیچگاه از وعده خود، تخلف نمىکنى. (194)
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهاى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را مىبخشم؛ و آنها را در باغهاى بهشتى، که از زیر درختانش نهرها جارى است، وارد مىکنم. این پاداشى است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. (195)
رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد! (196)
این متاع ناچیزى است؛ و سپس جایگاهشان دوزخ، و چه بد جایگاهى است! (197)
ولى کسانى (که ایمان دارند، و) از پروردگارشان مىپرهیزند، براى آنها باغهایى از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جارى است؛ همیشه در آن خواهند بود. این، نخستین پذیرایى است که از سوى خداوند به آنها مىرسد؛ و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است! (198)
و از اهل کتاب، کسانى هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند؛ در برابر (فرمان) خدا خاضعند؛ و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب مىکند، و پاداش مىدهد.) (199)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید! (200)
- ۹۴/۱۰/۰۸